عکس مهدیا جان 6
با سلام
سال نو مبارک
ما با يک سری عکس جدید آمدیم
اول تصاویر آخر سال 93
این عکس چهارشنبه سوری
مامانی نا رسم دارن برای عروس تازه عیدی ببرند
ما هم روز چهارشنبه سوری برای الهه خاله که تاره عروس هست عیدی بردیم
اینم من بعد از آخرین حمام سال 93 و آماده شدن برای لحظه ی تحویل سال
اما با تمام تلاش های مامان من برای تحویل سال بیدار نموندم
و لحظه تحویل سال من خواب بودم
این صبح من آماده برای رفتن به عید دیدنی خونه مادر جون و پدرجون و ...
اینجا دارم بازی می کنم و TV نگاه می کنم
من عاشق بند دوربین هستم و همه حواسم به گرفتن بند دوربین هست
اینجا موفق شدم گوشی بابا رو ازش بگیرم
من و حلزونم
بابا محمد و من و سعید دایی مامان و بابا و من و حبیب دایی
من و مادری و من با حاج آقا
اولین مسافرت من امسال بود که همراه عمه ای نا رفتیم شمال
این عکس های رامسر هست
عکس خانوادگی ما در بام رامسر که با تله کابین رفتیم
من و فاطمه ( دختر عمه )
اینجا چابکسر
اینم چند تا عکس من
اینم مائده نوه دوست مادر جون که رفته بودیم شمال بهشون سر زدیم
اینم من و کتابم و توپم که خاله اعظم برام گرفته
من و گریه هایم
اینم تصاویر سیزده فروردین که رفته بودیم باغ دایی مامان و بابا
اینجا هم من تو بغل آقا جمال پسرخاله بابا و مامان
اینجا من و پدرجون روی تاب
من و محمد امیر پسر آقا جمال ( پسرخاله مامان و بابا )
محمد امیر و محمدصدرا و من
حنانه دوستم که قبلا دیده بودینش
خونه ما برای عید دیدنی
من خونه اکرم خالم
علی پسر خالم و من
تمام نوه های مادر جون
اینم آخرین عکس این سری