عکس مهدیا جان 5
با سلام به دوستان خوبم
ببخشید که خیلی دیر به روز کردیم
اول از همه امروز سالگرد عقد مامان الهام و بابا محمد هست
تو این چند وقت اتفاق های خوب برای ما افتاد که نتونستیم وبلاگ رو بروز کنیم
ولی با دست پر آمده ایم
اول این عکس رو ببینیم تا خستگی ها مون از بین بره
این عکس رو مامان الهام در روز 22 دی که من 5 ماهه شدم گرفته
که البته رفتیم آتلیه و عکس زیبا هم گرفتیم
چند تا عکس از تولد یک دونه دختر خالم هليا جان
که همه برای شام رفته بودیم تهران خونه خاله
این عکس ها هم تولد محمدکسری پسر عمو مصطفی
رفته بودیم شام اونجا
اول بهمن هم فاطمه جون دختر عمه ام دندون در آورده بود و رفتیم مهمونی جشن دندون
اینجا هم رفیته بودیم برج میلاد تهران که من همش خواب بودم
و هیچی رو از اون بالا ندیدم تا این که آمدیم پایین و بیدار شدم
این هم یک عکس خنده و یه عکس تعجب
مامانم بهم یاد داده پول هایم رو پس انداز کنم
این صندلی رو خیلی دوست دارم
اینم دوستم حنانه که اومده بودند خونه ما
اینم چند تا ژست من
با اینکه من از فاطمه کوچیکتر هستم ولی بهش زور میگم
من و پدر جون
اینم دالی بازی صبح من با مامان الهام
خواب بعد از حمام
من و آرمین پسر خالم
تو خوردن به هیچ چیزی رحم نمی کنم همه چیز رو میخورم حتی مارک زمین بازی ام رو
انشاالله اگر خدا بخواد دارم دندون در می یارم
برام دعا کنید انشاالله زود زود دندون هام بزنه بیرون تا راحت بخوابم و این قدر اذیت نشم
همه با هم آمین