سال دوم زندگی مهدیا خانم
با سلام
بعد از تصاویر تولد وقت نشد که بیایم
حالا با سری عکس های جدید آمدیم
اول بعد از تولد یعنی پنج شنبه بعدش با اکرم خاله ای نا رفتیم مسافرت به گلپایگان
اینجا هم بازی من با اسباب بازی های آتنا دختر عموی هلیا ( دختر خالم )
و سوار بر موتور عمو حسین
روی درخت باغ آقاجون علی و هلیا
این هم بلال هایی که ما از گلپایگان آوردیم
خاله بازی من با اسباب بازی های خودم
اینم عکس های پارک رفتن و سوار بر اسباب بازی های برقی شدن
با خاله ها هم رفتیم پل طبیعت
و اینک من و عروسک مورد علاقم جناب خان
و به پارک رفتن با آرمین خان
همگی با هم یعنی پدرجون و مادر جون و عمه ای نا
مامان جونی و بابا جونی و ناهید خاله و نیلوفر خاله
رفتیم طالقان و یک امام زاده
داشتم از بالای امام زاده توی اون رو نگاه می کردم که یک هو سرم اون تو گیر کرد
اینم من و بارانا دختر خاله ای پسر عموهام
من خیلی دوست دارم کارهای مامان رو انجام بدم
مثلا گرد گیری کردن ، سفره پاک کردن ، جارو برقی کشیدن
به عروسک هام و بابا محمد غذا دادن
و روی پا خوابوندن عروسک ها
و این کار جدید هست که انجام می دم
پوشک کردن عروسک هام و شیر دادن با هر وسیله ای که بشه