عکس مهدیا جان 7
با سلام
اول از همه ببخشید که دیر آمدیم
تو این مدت اتفاق های زيادی افتاده
از جمله چهار دست و پا رفتن من و دندون در اوردن
این هم عکس های جدید من
از این به بعد می تونم چهار دست و پا برم
کی می تونه من رو نگه داره ؟
اینجا رفتیم خونه حنانه ای نا
دو روز بود می تونستم چهار دست و پا راه برم که خونه حنانه ای نا خوردم زمین
این جا هم رفتیم جیگرکی دوست پدر جون
اینم من و آرمین
اینم اسبم که اعظم خاله برام خریده
عکس های تولد محمدصدرا پسر عموم
یک خنده زیبای من
عروسی فامیل پدر جون
من و محمدصدرا تو عروسی
تاب ب بازی من
تولد 3 سالگی آرمین
با نی آبمیوه خوردن من
کمک به مامان جونم
اینام یک جور خنده است دیگه
من و ماکارانی دوست داشتنی
من و تینا
قطعه شهدای بهشت زهرا
من و بستنی یهویی
مراسم گل محمدی و اولین بهار من و فاطمه
اینم اولین دندون من
و آش دندونی
ما با حنانه ای نا رفتیم مشهد
زیارت امام رضا و بابا محمد گوسفندی رو که برای سلامتی من نظر بود ادا کرد
من و حنانه در قطار
شب خوابیم و صبح که بیدار شدم حرم بودم
تا فضای باز میدیدم می رفتم
من و حنانه در قطار برگشت
بعد از مسافرت یه جکوری تو خونه مامان جون خیلی حال داد
بزرگ شدم و اسرار دارم که خودم همه چی رو بخورم